در این اقلیت به روی شما باز است اگر میخواهید انسان باشید
تا حال به مفهوم اقلیت اندیشیده اید؟
این واژه زمانی برایم بی مفهوم مینمود اما امروز هر چه بیشتر معنای آن را در می یابم.
به نظر شما قرار گرفتن در اقلیت چه مزایا و معایبی دارد....
این اقلیت ممکن است اقلیت دینی،اقلیت قومی،اقلیت اجتماعی و اقتصادی و .... باشد
اما آنچه من با آن مواجهم و شاید بسیاری نیز با آن مواجه شده اند قرار گرفتن در اقلیت طرز زندگی و باورهاست.
اینکه ساختار ذهن و اندیشه ات،نحوه زندگیت،باورهایت و حتی آرزوهایت با اکثریت موجود تناسبی ندارد.
این گروه اقلیت زمانی که موفق میشوند همگروه های خود را بیابند همواره از دردی مشترک سخن می گویند و آنهم این است که چرا کسی ما را درک نمیکند.
من تجربه همیشگی از بودن در این گروه را داشته ام.
شاید مفاهیم زندگی،ارزشها و باورها برای من و امثال من متفاوتند.
ما در مسیر خود بیشتر به کمال می اندیشیم .....
اما امروز شاهد آنیم که اکثریت فقط در جهت حفظ منافع موجود به سر میبرند .
انسانهایی که با من هم نظرند یقیناً تجربیات تلخی از حضور در جمع دارند چرا که ازبحث های لذت بخشی متنفع نمیشوند و ناچارند شنونده باشندو بیش از پیش احساس تنهایی کنند.
مهمانی های زنانه را که بسیار تجربه داشته ام مثال میزنم....
آن هم حال در شرایطی که اکثر حاضران این مهمانی ها را افراد تحصیلکرده و به اصطلاح مترقی تشکیل میدهند.
بحث های شیرین این مهمانی ها اعمند از طلا و جواهرات،رژیم های لاغری، آشپزی،غیبت و انتقاد از آنهایی که از روی بد شانسی فرصت حضور در این محفل را از دست داده اند.
افسوسم از این است که چرا اینگونه شده ایم..تمام موارد بالا در مسیر زندگی وجود دارند و اجتناب ناپذیرند اما آیا تمام درد ما لاغری و یا طلاو جواهر و مدل لباس و موست؟؟؟؟
امروزه می بینیم که در جوامع مترقی غیر از عده ای از مدل ها و سوپر استارها ما بقی روز به روز به سادگی روی میآورند ما روز به روز تشریفاتی تر میشویم.
ادعای مسلمانیمان گوش همگان را کر کرده اما از ساده ترین آداب آن که تاکید بر سادگی و تزکیه و تطهیر نفس روح است فاصله گرفته ایم.
ما عادت کرده ایم که نظاره گر باشیم..سعی نداریم تا از استعداد ها و توانایی هایمان بهره مند شویم تا مشکلی را حل کنیم.
مشکلاتی که با اندک حرکت ما قابل حل هستند
خود را کنار کشیده ایم و می گوییم من راحتم چرا باید کاری بکنم؟؟؟
مگر شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند تابلوی فرهنگ غنی ما نیست؟؟؟
کجاست عمل به این شعر؟؟
این همه اسراف و حیف و میل برای چیست در حالیکه هزاران انسان در حسرت غذا و آب آشامیدنی پاک به سر میبرند.
برای دخترانمان جهیزیه های چند میلیونی تهیه میکنیم در حالیکه با یک دهم آن میتوان دختری را با جهیزیه ای ساده روانه خانه بخت کرد
حرص ماشین و منزل و فرش و نقره وجود ما را پرکرده و روز به روز بیشتر در این باتلاق فرو میرویم وای بر ما!
مراسم های ترحیممان هم تبدیل به عرصه خود نمایی و تبلیغات شده است
به جای آنکه به گرسنگان غذا بدهیم انسانهای سیر را سیرتر میکنیم.!!!
بعد که می گوییم ما ین مراسم ها را تحریم کرده و نمی آئیم همه ناراحت میشوند و به جای مراجعه به خود ما را عجیب غریب توصیف میکنند!!!!
عزیزان ما عجیب و غریب نیستیم فقط و فقط انسانیم....
ما نمی توانیم بخوریم و شاهد دیس های پر از برنجی باشیم که دست نخورده باقی می مانند ،آن هم در حالیکه بسیاری در حسرت چند قاشق از آن برنج هستند.
کارفرماهای محترم روی صحبت با شما هم هست.....حقوق میدهید و بیگاری میکشید.....در کدامین فرهنگ چنین چیزی تعریف شده اشت؟آقایان محترم دوران برده داری به سر رسیده است.
من شاهد کسانی بودم که با گرفتن وام های کلان شروع به احداث کارخانه نموده اند و 10 ها انسان را با هزار امید به کار گرفته اند...بعد هم وام را نوش جان نموده و با دیدن مشکلات عدیده این کارگران ککشان هم نگزیده است....کارخانه هم به حال خود مانده و دستگاههای خارجی خاک میخورند...
روی صحبتم با این آقایان است..کسانی که از نزدیک با آنها کار کرده ام...چطور سر بر بالشت میگذارید...این زندگی های پر مشکل و گرفتاری و سست پایه نوش جانتان باد چرا که شما حق بسیاری را نا حق کرده اید
مراسمهای مذهبی ما تبدیل به مراسم های سرو غذا گشته است
چند جور شیرینی...آب میوه..غذا....؟؟؟؟
مگر نان و پنیر و خرما چه اشکالی دارد؟
آنقدر ناگفته هست که چندروز هم بنویسم تمامی نخواهد داشت
کمی به خودمان بیاییم
خانم ..آقا ...
بله ما اقلیتیم
ما عجیب و غریبیم
اما به انسان بودن خود افتخار میکنیم
در این اقلیت به روی شما باز است اگر میخواهید انسان باشید