سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نگاهی به فمینیسم در دنیای سیاست امروز

نگاهی به فمینیسم در دنیای سیاست امروز

آنچه در سیاست امروز مورد بحث است چیزی بیش از تنها دقت در حوزه حکومتها،سران و نحوه مدیریت و اداره حکومتها و سیستم هاست.

در سیاست امروز مسائلی چون حقوق بشر،تبعیض نژادی،بحث مسلمانان و سایر ادیان و فمینیسم بیش از پیش به چشم میخورد .

این نوع نگرش شاید ما را به نوعی از مفهوم اصلی مطالعه در فلسفه سیاسی دور نموده است .این مسائل به نوبه خود حائز اهمیت ویژ ه ای هستند اما نباید ما را از مسیر اصلی خود منحرف کنند.

این موارد بیشتر به ابزاری برای رد گم کردن مبدل گشته اند.این حوزه ها نه تنها نباید باعث انحراف از مسیر شوند بلکه میبایست دیدگاه ها و ابعاد جدیدی را در مطالعه فلسفه سیاسی ایجاد نمایند.

این یک بدیهی است که در جوامع گذشته به دلیل شرایط خاص آن دوران سیاست گذاران مردان بوده اند و زنان پیوسته مجبور به اطاعت از مردان بوده اند اما یقیناً با تغییر بسیاری از شرط های زندگی به واسطه تحولا ت و پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک و ...... شرایط پیشین در زمینه زنان نمیتواند همچنان پا بر جا باشد و مردان باید حضور پر رنگ زنان در بسیاری از حوزه ها را پذیرفته و از مرکب قدرت پائین آیند.

اکنون برابری و عدالت یکی از شروط زندگی بشری به حساب می آید و نمیتوان این اصل مهم را به دلیل زن بودن مخدوش نمود.

فمینیست ها همیشه بر این باورند که باید جامعه را به نحوی تغییر داد که زنان از آزادی و برابری کامل برخوردار باشند.

اما آیا ما زنان شاهد این برابری هستیم؟

آیا زنان هم مانند مردان در ارتباطاتشان آزادند؟آیا مانند مردان در انتخاب سبک زندگی و شریک زندگی و حتی شریک جنسی میتوانند آزادانه عمل نمایند؟

این عدم آزادی در جوامع اسلامی بیشتر به چشم میخورد.....

حاکمیت همیشگی پدر و یا برادر و بعد ها شوهر مصداق همین نا برابری هاست

به سان اینکه زنان از تشخیص بسیاری موارد عاجزند و مردان تصمیم بهتری میتوانند بگیرند.....

در حالیکه ما شاهد وزیر دفاع و امور خارجه زن و بسیاری موقعیت های مهم دیگر در عرصه های سیاسی و علمی امروز هستیم هنوز اجازه خروج از کشور برای اخذ گذرنامه منوط به رضایت ثبتی همسر است!!!!

حتی در زمان حضرت محمد(ص) ما شاهد ارزش دادن بیش از حد ایشان به زنان بوده ایم.

حضور زنان حاضر در صحنه همانند سمیه مثال بارزی بر این آزادی و برابری است.

کسی در مقام محمد در امور مختلف فکر خدیجه را جویا میشود و حتی برای عبادت خداوند از همسرش کسب اجازه مینماید.

اما آیا ما شاهد این حداقل احترام ها و ارزش گذاریها هستیم.

مردان هر آنچه انجام دهند به گفتن این جمله که مرد هستند کفایت میکنیم در حالیکه که کوچکترین اشتباهات زنان را همچون چماقی بر سرشان میکوبیم.

چرا زن پاکدامن باشد ولی مرد نباشد؟؟؟

چرا دختر باید باکره باشد و چنین چیزی برای پسر تعریف نشده باشد؟

کجای این موضوع با عدالت و برابری مطابقت دارد؟؟؟!!!

چرا باید زن همیشه از مرد تمکین نماید ولی مرد نباید به روحیات و خواست زن اهمیتی دهد؟؟؟

در حالیکه امروز زنان هم به مانند مردان کار میکنند و در تمامی امور فعالند باز هم در خانه شاهد ظلم به زن هستیم.

 برابری فقط نباید محدود به محیط کار و تحصیل و سیاست باشد .در خانه نیز این برابری باید حفظ گردد نه اینکه زن و مرد همزمان به خانه برگردند و زن یک سره در آشپزخانه به انجام امور بپردازد و با بچه ها سر و کله بزند و مرد هم روی کاناپه تلویزیون تماشا کند.کجای این سیستم برابری است؟

همیشه مردان مدعی اند که زنان کمتر به پیشرفت و ارتقای شغلی میرسند در حالیکه این آقایان اگراندکی با منطق به قضیه بنگرند متوجه خواهند شد که زنان بعد ازدواج در پی فرزند دار شدن و سپری نمودن دوره بارداری و مرخصی بعد آن و تربیت فرزند ناچارند که یا کار خود را ترک نموده و یا به صورت نیم وقت به آن بپردازند در حالیکه اگر این شرایط وجود نمی داشت یقیناً زنان هم به اندازه مردان ارتقا می یافتند.

حس برتری جویی مرد در طول تاریخ که حال در نهادش به عنوان فرهنگی بنیادی شکل گرفته است قدرت پذیرش زن در مرتبه و رتبه بالاتر شغلی و سیاسی و فرهنگی را به وی نمیدهد و به نا به همین دلیل پیوسته به دنبال راهی برای مانع تراشی در راستای سد نمودن راه زنان است.

در این نوشته به دنبال برتری دادن یا تنزل دادن مردان و زنان نیستم بلکه به دنبال انعکاس واقعیت هستم.

آیا این دو جنس از هم متمایزند یا تمایز بین آنها ناشی از هنجارهای فرهنگی است؟

بهتر است به نظر جان استوارت میل در این مورد اشاره کنم:

میل معتقد است

تا زمانی که دو جنس تنها در چارچوب روابط متقابل فعلی شان با یکدیگر دیده شده اند،برای من غیر قابل پذیرش است که کسی بگوید طبیعت دو جنس را میشناسد یا میتواند بشناسد.

اگر جامعه ای در طول تاریخ وجود داشت که در آن مردان بدون زنان و زنان بدون مردان زندگی می کردند ،اگر جامعه ای وجود داشت که زنان در آن تحت کنترل مردان نبودند،ممکن بود بتوان چیزی درباره ی آن دسته از تفاوت های ذهنی و اخلاقی که ممکن است ذات طبیعت هر یک از دو جنس باشد ،فهمید.

 

منبع:

فلسفه سیاسی ،نوشته دیوید میلر،ترجمه :بهمن دار الشفایی،نشر ماهی،تهران،1386