بیرون از غار
افلاطون که از او به عنوان پدر فلسفه سیاسی یاد میشود افراد معمولی را به سان زندانی هایی در غار میبیند که به زنجیر کشیده شده اند و تنها میتوانند سایه اشیا را ببینند اما اگر یکی از همین زندانی ها موفق شود تا به بیرون غار برود مشاهده خواهد کرد که آنچه تا کنون دیده است چیزی جز سایه نبوده است و با حقیقت امر رو به رو خواهد شد اما حال اگر به داخل غار برگردد و آنچه را که دیده است بیان کند هیچ کس حرفش را قبول نخواهد نمود و گفته هایش را احمقانه قلمداد خواهند کرد.
این حکایت انسان های عادی و معمولی است که هنوز سایه ها را میبینند و حتی نمیتوانند تصور کنند که این ها سایه ای بیش نیست و بدتر آنکه جقیقت را هم میشنوند اما باز هم نمیپذیرند چرا که در دنیایی غیر واقعی رشد یافته اند و به آن خو گرفته اند.
در کتاب شوخی میلان کوندرا عبارتی وجود داشت که بارها و بارها خواندمش (( من غیراز دیدنی ها ،نا دیدنی ها را هم میبینم))
این بخش مهمی در حیات ما خواهد بود و آن اینکه غیر آنچه میبینیم عوامل واقعی تری هم هستند که ما از دیدنشان غفلت کرده ایم.
در مطالعه کتا ب فلسفه سیاسی دیوید میلر بارها و بارها این نکته به چشم میخورد که ما تعیین کننده سرنوشت خود هستیم.
چه به تکراری بودن تاریخ معتقد باشیم و چه باورمان پیشرقت تاریخ و تکوینی بودن آن باشد نمی توانیم از نقش موثر بشر به سادگی بگذریم.
بشر همواره با توجه به حکومتی که بر جوامع او حاکم بود ه است در بستر تاریخ حرکت نموده است .
بررسی تمامی وقایع تاریخی نشان از حضور افراد در تعیین سرنوشتشان دارد.
جوامع بشری پیوسته به دنبال بیرون راندن حکومت بد و جایگزین نمودن حکومت خوب بوده اند.
این بدیهی است که حکومت بر کیفیت زندگی افراد تاثیر میگذارد.
این تصور که حکومت ها حلقه هایی از یک زنجیر هستند که خود آن حلقه ها تحت تاثیر عواملی خارج از اختیارما هستند تصوری اشتباه است.
ما در انتخاب بهترین شکل حکومت تاثیر گذاریم. مشروعیت حکومت مستلزم رضایت اتباع است.
ما شاهد نقش پر رنگ بشر در شکلگیری تاریخ و سیاست و حکومت و اقتصاد هستیم ولی صد افسوس که توجه اندکی به این موضوع داریم و هنوز هم فکر میکنیم سایه هایی که میبینیم واقعی هستند.
پی نوشتها:
فلسفه سیاسی دیوید میلر
رمان شوخی میلان کوندرا