شکر تو از هزار نتوانم گفت
هوا ابری و گرفتست.
بر خلاف همیشه که از هوای ابری بدم می یاد امروز این هوا رو دوست دارم
چون برگشتم به خونه.........
همیشه هوای ایران سرمستم میکنه......... به این خاک تعلق خاطر دارم
درسته که رفتم و دور شدم اما وجودم به این خاک بسته است
همیشه به آوردن اسمش احساس غرور کردم.
باید هم این طور بود به نظرم قلب هر ایرانی که برای ایران نتپد بهتر است که هرگز نتپد.
بودن در کنار مادرم حس بینظیریست
هر چقدر کنارشم همون قدر بیشتر بهش احساس نیاز میکنم
چقدر سخته مادر بودن
همیشه از مادر شدن میترسم
مسئولیت بسیار سنگینیه
اما میتونم بگم یکی از زیباترین نعمت هاست
چه کسی در این دنیا به اندازه یک مادر دوستت داره....
زمانی به عشق باور داشتم اما الان دیگه مفهوم عشق ساختار دیگری تو ذهنم پیدا کرده
من یاد گرفتم که همون عشقی که خداوند نسبت به بنده هایش ارزونی داشته رو بتونم تو تمام بخشهای زندگیم جاری کنم
آماجم چیزی جز درستی و صداقت نیست
نمیتونم فیلم بازی کنم
همین هستم که هستم
درسته که خیلی سخته اما من مریم هستم
با این سبک و سیاق زندگی
نمی خواهم بد باشم
خدای بزگ و مهربون که همیشه در کنارمی
من رو در مسیر پاکی ها و درستی ها هدایت کن و فدرت ایستادگی در برابر وسوسه ها رو به من اعطا کن.......
تو بهترینی
شکر تو از هزار نتوانم گفت.........