از هر طرف از هر سو

وقتی می خورم حواسم فقط به این کار است،وقتی راه میروم همین طور و اگر قرار باشد که یک روز بجنگم خوب خواهم جنگید.برای مردن همه روزها مثل هم هستند.چون من نه در گذشته ام زندگی میکنم و نه در آینده.من فقط زمان حال را دارم و تنها حال برایم جالب است.اگر در زمان حال باشی زندگی تبدیل به جشنی دائمی میشود،به عیدی بزرگ چون همیشه در لحظه ای که در آن زندگی میکنیم جریان دارد و فقط در آن لحظه.

مدت زیادی بود که از نوشته های کوئیلو دور شده بودم.اصلا با اونها ارتباط برقرار نمیکردم.

حس میکردم زیادی آرمانی شدند اما امروز اتفاقی یک یادداشت رو که در سال 79 از کتاب کیمیاگر اون برداشتم پیدا کردم.

خوشم اومد.....

من هم مدام دارم میجنگم.....

من یک جنگجو شدم و دوست دارم فارغ از نتیجه جنگ خوب بجنگم.

الان هم در حال جنگم.

من نمیتونم مطابق خواست بقیه مسیر زندگیمو تغییر بدهم

به قول یکی از بهترین دوستانم که امروز به دیدنم اومده بود از حرفهای کسانی که میگن ما تجربه داریم بیزارم

هر تجربه ای در شرایط زمانی و مکانی خودش میتونه مفید باشه و یک قانون تلقی نمیشه ....

حقیقت زندگی هر کسی با دیگری فرق میکنه

خدای من ! چقدر آدم تقلید کار.....چقدر آدم بی هدف میبینم که هیچ برنامه ای برای زندگیشون ندارن..

معلوم نیست مال کدوم دسته اند....

از زندگی چی میخوان

برای اونها اهداف زندگیشون بر مبنای حرکتهای بقیه انسانها شکل میگیره و فقط به دنبال پیروی از راه بقیه هستند

باورم نمیشه که یک آدم نتونه واسه خودش هدفی نداشته باشه

روزهای بودن در کنار خانواده و استنشاق هوای وطنم واقعا لذت بخشه هر چند که......

همیشه این چند نقطه ها کلی حرف در درونم واسه گفتن داره

من دارم قدم به قدم میرم جلو

از هیچ چیزی نمیترسم

هر آنچه که پیش بیاد من رو نمیتونه از هدفم منحرف کنه

خودم رو واسه بدترین شرایط دارم آماده میکنم

قبل تر ها فکر میکردم در بدترین شرایط توان مقابله نخواهم داشت

اما الان اینو باور کردم که میتونم در بدترین شرایط هم راه نجاتی پیدا کنم

من یاد گرفتم که جسور باشم

قوی باشم

و از همه مهم تر برای خودم باشم

خوب یا بد