فرصت آزادی
روزها و شبهای جدیدی رو سبری میکنم.
تنها و مستقل در غربت.......
من همیشه در زندکیم در عین آزادی بی نهایتی که داشتم حریم هایی رو حفظ کردم که برایشون ارزش قایلم.
من همیشه دوست داشتم تا بتونم با حرکتهای درست و به جا سرمشق انسانهای طالب آزادی باشم.
متاسفانه ما برداشت واقعی و درستی از آرادی رو نداریم و به دلیل محدودیت های بیش از حدی که در ذهنمون ایجاد شده در شرایط آزاد مرتکب اعمالی میشیم که حتی در جارجوب ذهن ما نمیکنجید.
کاش همه فرصت دوری از خانواده و زندگی مستقل رو برای ارزیابی خودشون و نحوه زندکیشون بیدا میکردند هر جند که شاید همین فرصت کوجک هم باعث خلق فاجعه بشه.
آنجه که من از زندکی آموختم و می آموزم نوشته شده در هیج کتاب و درس هیج دانشکاهی نیست.
این که انسان جایز الخطاست حقیقت است اما اکر قوی باشی اکر حاکم بر جسم و احساست باشی میتونی جلو خیلی اشتباهات رو بکیری.
نمیدونم آینده جطور خواهد بود اما آنجه که هست من فقط و فقط دوست دارم مثل یک انسان واقعی باشم.
من دوری و دلتنگی رو دارم تجربه مبکنم و حتی خانواده بینهایت خوبم هم این احساسو دارن تجربه مبکنند اما شاید همین تجربه درسهایی برایمان دارد که از آنها بیخبریم.
حالا مادر خوبم بهترین معنای زندکیم ،کسی که ساعتها کوش شنوای حرفهایم بود اینجا و در نزدیکی من نیست.
بدرم که با آن سن و سال فقط و فقط برای آسایشم هر روز صبح راه طولانی شهر دیگری را طی میکند حال کنارم نیست.
آرش یکانه برادم که همیشه حس خوب داشتن تکیه کاهی محکم را به من میداد از من دور شده........
و تمام هموطنانم ،دوستان و همکارانم کنارم نیستند اما وجود تک تکشان را در کنارم حس میکنم.
من تا آخر عمر تا زمانی که رنده ام انسانهای والایی را که بی توقع در کنارم بودند و هستند و من را در راه رسیدن به اهدافم یاری میکنند مدیونم.
امیدوارم خداوند توان جبران زحمات خانواده و تمام این انسانهای والا را به من اعطا کند.
دلم واسه همه تنک شده و همیشه به یادتون هستم.
فکر نکنید آمدنم به اینجا باعث شده دیکته فارسیم ضعیف بشه راستش کامبیوترم فونت فارسی نداره