سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اولین نوشته من از ترکیه ..........سلام

اولین نوشته ام رو از کشوری دیکر دور ار خانواده مهربانم و دوستان و دانشجویان خوبم مینویسم.

امروز جمعه است........

اولین جمعه در ترکیه......

میدونم که همه دارن امروز اولین جمعه ماه رمضان رو دور هم سبری میکنند.

خنده ام میگیره جون صفحه کلیدم عربیه و یک تعداد حروفو نداره.

شرایط جدیدی رو دارم تجربه میکنم اما دوستش دارم.

مدتها بود به خاطر حجم بالای کار و مشغله زندکی از فضای درس دور شده بودم اما با بازکشتم احساس بینظیری رو دارم.

من به فضای کلاس تعلق دارم حال جه به عنوان دانشجو و جه به عنوان مدرس.

میدونم که خیلی واسه خانواده ام سخته که ار من دورند اما ار همین جا بهشون میکم که اصلا ناراحت نباشند.راهی که انتخاب کردم رو دوست دارم.

در تمام جند روزی که اینجا بودم اونقدر دانشجوهای خوبم از اونجا شرمنده ام کردند که تا زنده ام فراموش نمیکنم.

شبی که تبریز رو ترک میکردم اون حضور کرمشون تا ابد به یادم میمونه.

اگه بکم دلم تنک نشده دروغه اما در عین این دلتنگی خوشحالم جون واسه هدفی اینجا هستم.

شب آخر اشکهای مادر و بدرم رو هنوز جلو جشمم دارم.آغوش کرم آرش و آناهید و زهرا و نسا و تمام دخترا و بسر های خوبمو........ تمام اون اشکها و احساسات صادقانه میلیاردها ارزش  داره برام و نمیتونم به هیج عنوان به سادکی از کنارشون بکذرم.تک تک آدما برام ارزش دارن.زندگی اونقدر کوتاه و نامعلومه که نمیتونم بد باشم.نه برای خودم نه برای دیگران. 

ماه رمضونه..........

از همه تون میخواهم منو هم دعا کنید......

تک تک شما ها رو دوست دارم.

همیشه به یادتون هستم و خواهم بود.

خوب بودن در ذهن من جیزی جر تشریک محبتها و آموختن هر انجه که میدانی نیست.........

من آنجه میدانم را خواهم آموخت و محبتی که حق تعالی در نهادم نهاده ارزانی تمام کسانی خواهم کرد که بذیرای آنند و غرور و ریا را در خود کشته اند.