سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مریم هستم

    نظر

در پی کشف مفاهیم زندگی به آهستگی در حرکتم.

درک زندگی کار بسیار دشواری برای من است.خواندن و خواندن و خواندن......

هر کتابی و هر نوشته ای پنجره جدیدی از دنیاست که به رویم باز میشود.

 

آنچه برایم جذابیت دارد آن است که زندگی واقعی با آنچه در کودکی و جوانی آموختم فرق دارد.

زمانی هست که تو به همه چیز آرمانی می اند یشی و زندگی خوب در نظرت به سان یک فیلم عشقی میماند اما بعد میفهمی که عزیزم فیلم تمام شده و پرده نمایش سینما بسته شده و همه رفتند و تو در سالن سینما تنها ماندی.

آرمانها بخشی از زندگی ما هستند اما تمامیت آن نیستند.

آرمانها مسیر تو را روشن میکنند.اینکه دقیقاً انتظار چه چیزی را از زندگیت داری......

مسیر زندگی هر فردی از دیگری متفاوت است چرا که درک هر کسی از زندگی با دیگری فرق دارد.

من در حیات 25 ساله ام لحظه هایی را تجربه برده ام که گاه شیرین،گاه تلخ ،گاه سرشار از وحشت و بعضاً لبریز از اضطراب بوده است.

اما در تمامی این لحظه ها سعی کرده ام خودم را دقیق ببینم و بر مبنای آن تصمیم بگیرم.

من با تکیه به آنچه  در وجودم دارم هنوز میجنگم.   

من شهامت اعتراف به دو اشتباه بزرگ را در زندگیم دارم اما با تمام وجود باور دارم که اشتباهات بخش جدانشدنی زندگی هر  فردی است.

مهم آن بوده که جنگیده ام و باز هم خواهم جنگید.

 

من نمی توانم نسبت به هیچ مسئله ای بی تفاوت باشم.

من نمیتوانم رنج و اندوهها را نادیده بگیرم.نمیتوانم نسبت به سرنوشت دانشجویانم بی تفاوت باشم.

من همیشه دوستانی داشته ام که نسبت به هیچ کس بی تفاوت نگذشته اند و در تمامی بحرانها حداقل مرا با آغوش باز پذیرفته اند.

 

این را از زندگی آموخته ام که انسانها به هم نیازمندند.هرکسی از یک جهت به تو وابسته و نیازمند است.

درک اینکه ما به هم نیازمندیم حس محبت ها و مسئولیت پذیریها را صد چندان میکند چرا که میدانی هر آنچه انجام می دهی در جائی  دیگر پاسخ داده خواهد شد و تحت این شرایط است که بی توقع زندگی خواهی کرد و از لحظه لحظه زندگیت خواهی آموخت.

 

چقدر خوب بود که همه ما می تونستیم کمی از سراب منیت ها بیرون بیاییم و ما بشیم.

آخه تا کی میخواهیم خودمون رو اینقدر تحویل بگیریم و نوشابه واسه خودمون باز کنیم.

چرا نمی خواهیم کمی هم بقیه رو ببینیم.چرا فکر میکنیم از دماغ فیلم افتادیم.آخه تا کی!!!

 

اگر تو این مواقع سری به یک گورستان بزنیم و  قبرهای کنار هم رو که خروارها خاک روشون رو گرفته و علف های هرز از این ور و اون ورشون بیرون اومده ببینیم آیا خواهیم تونست این کبر رو از خودمون دور کنیم؟؟؟

چرا نمی آئیم به جای کوبیدن دیگران و له کردن شخصیت افراد به اونها بها بدیم تا خودمون هم بها بگیریم.

واقعا چه زیبا گفته شده که تو نیکی میکن و در دجله انداز.........

 

با انسانهای زیادی برخورد داشتم ،از فرهنگها و زبانها و حتی کشور های مختلف......

یک چیز رو خوب فهمیدم اون هم اینکه صادق و مهربون باشم.

صداقت و محبت سیگنال هایی ست که از طرف تمامی انسانها به راحتی درک میشه.

لحظه لحظه زندگی واقعی شهامت میخواهد.

من دوست دارم این شهامت رو داشته باشم.

نمیخواهم فردا زمانی که فرزندی داشتم و از من پرسید چرا من رو به این دنیا آوردی پاسخی نداشته باشم و بگم نمیدونم و تو نتیجه خودخواهی و لذت من بودی!

بلکه دوست دارم بهش بگم عزیزم زندگی رو اون قدر قشنگ دیدم و اونقدر از تمامی حس ها و زیباییهاش سرشار شدم که خواستم بخشی از وجودم هم این زیبایی ها رو بچشه و من تو زندگی بقا داشته باشم.

من در عین صحنه های زشت زندگی صحنه های بسیار زیبایی رو هم دیدم که هنوز با به خاطرآوردنشون اشک تو چشام حلقه میزنه.

افتخارم این بوده که همیشه صادق بودم ......

من هم یک آدم هستم که میتونه نقص های زیادی داشته باشه اما دارم تلاش میکنم که با از بین بردن این نقصها پیش برم .

شاید من همون ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی باشم....

یا مریم کوچولوی بعضی دوستام

یا وروجک

و یا شاید دیونه مریخی

و یا ژندارک معلم های گذشته ام و

یا چریک کوچولو

هر آنچه که هستم

مریم هستم

و به وجودم و همه اونهایی که صادقانه در کنارم هستند و سعی در ریا و تزویر ندارند و حتی اگه کم حوصله و بد اخلاق هستند،حتی اگه حسودن، و هزار چیزه دیگه دروغ گو و فیلم نیستند و چهره واقعیشون رو دارن به من نشون میدن، اگرچه که تلخ هم باشه!