ایمان دارم
روزهای متفاوتی را تجربه میکنم.
هر روز اطرافم را عمیقتر از پیش می بینم .حس میکنم به مرحله ای رسیده ام که مثل یک دستگاه رادیولوژی میتوانم تمامی بخشهای وجودی انسانهای اطرافم را با تمام افکار و نیتهایشان ببینم.
اما افسوس که آنها از این دید من بیخبرند و شاید در دل به من میخندند که نیتشان را نمیدانم.
اما اشتباه میکنند چون من غیر از دیدنیها نادیدنیها را هم میبینم اما سکوت اختیار میکنم و سعی می کنم تا با پذیرش انسانها به آن شکلی که هستند آنها را با خودم همسو کنم.
در دنیایی که این روزها پر از ریا و تزویر و خیانت است در بحرانی ترین شرایط انسانهایی به کمکم شتافتند که اگر نبودند نمیدانم چه بر سرم می آمد.
انسانهایی که در آن لحظه فقط و فقط به خاطر من از خودشان گذشتند و من این موضوع را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد.چرا که آن انسانها بی توقع در کنارم بودند و بی هیچ انتظاری انسانیت خویش را به من اثبات نمودند.
شاید برای همین است که هم اکنون احساس میکنم روحم تا حدود زیادی از هر گونه بدی تطهیر شده و سعی دارم تا آن را به طور کامل از هرگونه بدی تطهیر نمایم.
من غرور و کبر را در خود سرکوب کرده ام و میخواهم تا آنجا که در توان دارم نظیر یک فرشته زندگی کنم.
من به بهشت و جهنم اعتقادی ندارم چرا که حس میکنم بهشت و جهنم همه ما همین جا و در همین دنیاست.
بارها به این اندیشیده ام که هیچ عملی بی پاسخ نخواهد ماند.
پس سعی میکنم تا آنجا که در توان دارم اعما لم نیکو باشد تا پاسخ های نیکوئی را نیز بگیرم.
این روزها اغلب راه میروم.هوای بهار حس زیبایی را در من به وجود می آورد.
حس بودن و تازه شدن..........
من بی پروا و برای اثبات هر آنچه در توان دارم می کوشم.
ندانسته های زیادی هنوز هم برایم وجود دارد که سعی در دانستنشان دارم.
من به این جمله ایمان دارم که در راه خود ایثار باید کرد.