من اومدم............
12 امین روز نوروز 87!
2 روزی هست که به ایران برگشتم.
به سرزمینم، به وطنم،به عشقم.
سفر تجربه شیرینی تو زندگی هر کسیست.
کم کم دارم یاد میگیرم که آفتاب باشم و بی توقع بتابم.در سفر انسانهای زیادی رو از سرزمینهای مختلف دیدم.تفاوتهای فرهنگی و زبانی و جغرافیایی زیادی بین ما انسانها وجود داره اما یک چیز مشترکه.محبت.....
برخورد با محبتم با همه پاسخی جز محبت نداشت.پیر و جوان و کودک پاسخ یکسانی به محبت دارند.
اما افسوس که جریان و روند بیرحم زندگی داره ما رو در مسیری قرار میده که داریم با این واژه بیگانه میشیم.
سال گذسته سال خوبی از آغاز تا پایانش برای من نبود.درسته که موفقیتهای شغلی و اجتماعی زیادی رو داشتم اما در چارچوب زندگی شخصی ام تجربه های خوشایندی رو نداشتم.اما به این ایمان دارم که حتی تجربه های تلخ هم بخشی از حیات منه و در حرکت به سوی کمال آن ها رو هم میپذیرم.
احساس خوبی به امسال دارم.امسال رو با روحیه و با تمام تلخی ها و شیرینی های همراه اون به آغوش میکشم.
حتم دارم که با تلاشم خواهم توانست به اهدافم دست یابم.
عمر همه ما کوتاهه...... نمیدونیم که چه قد هستیم و چه قد نیستیم پس بهتره تا هستیم بهترین باشیم.
سال 87 من اومدم.........