سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

درمان کجاست؟

از دیروز عمیقاً در فکرم.

نقل قول همکارم از پسر جوانی که به تنهایی یخچال سنگینی را 5 طبقه بر دوش حمل کرده بود و در طی مسیر از شدت فشار وزن آن فریاد میزده چنان متاثرم کرده که فقط به این می اندیشم که چرا؟

واقعاً چرا این همه تمایز؟

مگر این مرد جوان و صدها مثل او انسان نیستند؟؟؟

کاش در زندگی بخشی به اسم پول وجود نداشت. همه چیز و همه کارمان بر مبنای پول قرار گرفته و تمام عواطف و اهداف متعالیمان را تحت الشعاع قرار داده است

همه آزادیم اما آزاده بودن را به دست فراموشی سپر ده ایم.

زیستن با انسانهایی که جهت حرکت رو به جلوی خود یک قدم به جلو میندازند و با قدم دیگر از پشت تو را لگد میزنند که مبادا به انها برسی خیلی دشوار است.

تحمل انسانهایی که فقط و فقط به خود فکر میکنند و بس شکنجه زجر آوریست.

به کدامین مسیر در حرکتیم!چه بر سر ما آمده است.سرمنزل این کشتی با این همه مسافر عجیب و غریب کجاست؟

ماسکها......... امان از این ماسکها که درونمان را پنهان کرده و پردهای ضخیم روی تمام احساسات خوب و بدمان کشیده است.

زمانی بر این باور بودم که زندگی با همه زیباست اما هم اکنون بیش از هر زمان دیگری به تنهایی نیاز دارم.

من نمیتوانم بی تفاوت از کنار حقایق بگذرم.

من نمیتوانم چشم بر حقیقت ببندم.

من نمیتوانم بنده و برده پول باشم.

من اطاعت از کسی جز خدایم نمیبرم.

من ضایع شدن هیچ حقی را نمیتوانم ببینم.

دردها را میدانم.همه میدانند و همه دردها را فریاد میکنند اما فریاد درد چه سودی دارد؟

درمان کجاست؟

چه باید کرد؟