• وبلاگ : از هر طرف از هر سو
  • يادداشت : گذشته ها گذشته
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + pooria 

    يك توهم ،

    كه مرا با خود برد ،

    برد از مرز و زمان و هدفم

    فكر هم فاسد شد

    زير شلاق نگاهم،

    دختر باكره اي را كه به اعدام سكوتم كشتم،

    پسر نابغه اي را كه به چنگال سيه دست زمان بسپردم ،

    حس كردم

    آه ، مشت هايم كو ؟

    خواهرم را كشتند ،

    بي برادر ماندم ،

    كشورم خانه ي فاسقه اي پست شده

    عشق در من مرده ،

    ماه در سايه ي خون غلتيده ،

    فكر در من مرده !

    شام امشب، مغز يك انسان است

    بر سر سفره ي بي تدبيري

    همه هستيم

    شام را هم خورديم

    گونه هارا پاك كرديم

    بي تفاوت بر مزارش رفتيم

    فكر ما فاسد بود

    بي تفاوت بوديم

    حق ما اين بود

    بي تفاوت هستم

    حق من اينست ...

    يك جام خون 17/3/85 3 بامداد