• وبلاگ : از هر طرف از هر سو
  • يادداشت : گذشته ها گذشته
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + pooria 

    استكاني لب پر

    نان و حلواي شب هفت هزاران تكرار

    آفتابي كه غروب ،

    چهره اش را پر اندوه و تباهي كرده

    يك صداي خسته،

    دست هاي بسته،

    كورسوي، شب آزادي را ،

    قل و زنجير به دام افكنده

    پنجره بسته شد و،
    چشم ها هم خاموش

    پلك ها بي احساس،

    قلب ها بي تكرار

    ذهن من هم ديگر ،

    جز سبويي كهنه ،

    يار و همراهي ندارد امروز

    عشق در كوچه ي شب هاي نيازم گم شد

    بند كفشم ديگر ،

    تاب وحشت از تيغ ،

    و درازاي غم كوچه ندارد

    كف كفشم شده سجاده ي پاهاي پر از تاول و زخم

    كوچه ها انبوه ،

    درد ها بي درمان ،

    پاها بي تاب و توان ،

    چشم هاي گريان ،

    لب خشكيده و بسته ،

    اعتراضي كه به صندوقچه خاطر من پيوست و فاسد شد