سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دارم میرم باز

آخرین ساعات یا بهتره بگویم که آخرین شب از مسافرتم به ایرانه......

باز فردا برمیگردم....

چقدر سخته خداحافظی کردن.

اما من راه خودم رو انتحاب کردم و همه دلتنگی ها و دشواریهاشو میپذیرم.

این مسافرت خیلی عجیب بود

تو اون ناچار شدم این واقعیت منطقی رو بپذیرم که نمیتونم همه چیز رو در ان واحد داشته باشم و باید یک تعداد چیزها رو فدا کنم تا لطمه ای به یک تعداد چیزای دیگه وارد نشه.

متاسفانه یا خوشبختانه حرکتهای همیشه تکروی گونه من باعث شده که کاملا سبک خاصی رو در زندگی تجربه کنم.

اما من ناراحت نیستم ....

خوشحالم که تونستم خودم باشم.

همونی که ذاتمه.

ولی این اواخر دیدم که خودت بودن گاها تاوان سنگینی برات داره

پس ناچارم کمی با دقت جلو برم

از اینکه قابل اعتماد شدم برای دیگران هم خوشحالم هم ناراحت

خوشحالم که از آزمون اعتماد سربلند بیرون اومدم و هم ناراحتم برای اینکه نمیتونم با کسی حرف بزنم و در مورد اسرار دیگران نظر خواهی کنم و از این میترسم که نکنه همفکری و هدایتشون رو اشتباه انجام داده باشم

اما چه کنم که گفتن اسرارشون باعث جنجال میشه و سینه من پره از این اسرار....

امروز یک خانومی که به مادرم در کارهای خونه کمک کیکنه از عروسی دخترش میگفت

از این که میدیدم چقدر با ذوق و با چقدر آرزو دخترش رو روانه خونه بخت کرده  و با اون تنگناهای مالی واقعا خوشحاله کیف میکردم

کاش داشتم که میتونستم این خوشی رو برای خیلی ها به ارمغان بیارم

این مادر حتی گلدوزی لحاف دخترش رو هم که اعم از دو قو  روی یک دریا بود با ذوق انجام داده بود

خیلی زیباست

یا مامور شهرداری که با اون مناعت طبع تو سرما کار میکنه و با دیدنم لبخند میزنه و من هم با یک چایی گرم سعی دارم حداقل بهش بفهمونم که غیرت و کار کردنش قابل تحسینه

از همه چی تاثیر میگیرم

همه چی رو دارم با دقت میبینم

دیروز عقدکنون یکی از دوستان بود

با برادرش که از سالهای دور میشناختم صحبت میکردیم

نتیجه واحد ما این بود که زندگی حقیقتی بیش نیست و آرمانها در حد همون آرمان باقی میمونند و تو ناچاری این حقیقت رو زندگی کنی

دیروز برای بار چندم فیلم قرمز کیشلوسکی رو میدیدم

کارهاشو دوست دارم

با شخصیتهاش ارتباط عمیقی برقرار میکنم

شخصیت فیلم قرمز،آبی،حتی سفید.....

یادداشت آخر هیچ کس در وبلاگم خیلی قشنگ بود

واقعا این هیچ کس رو تحسین میکنم

اون هم واقعیت زندگی رو داره میبینه

راست میگه هیچ کس نمیتونه خانوادت باشه

اما چرا من برای همه یک خانواده شدم

باز هم دارم حس میکنم که احتمالا من به این کره خاکی تعلق ندارم

شاید گله هامو دردهام واسه تویی که داری میخونیشون خنده دار باشه

شاید میگی ولمون کن بابا.....این داستانها چیه

اما زندگی من هم اینطوریه

دردها.خوشی ها و رازهای فراوانی بطن اون رو داره تشکیل میده.

دارم میرم.....

به دعاهای خیرتون نیاز دارم

بعضی ها ین دفعه در مورد من دارن قضاوت عجولانه میکنن

پسرا و دخترای خوبم .....

دوستای عزیزم....

هر رفتاری علتی داره

بدونید احساس من به شما به قوت سابقه

اما.....

این نقطه ها خودش کلی حرف داره

به امید دیدار خیلی زود


پیامی از هیچ کس

این نوشته رو یکی با عنوان پیام خصوصی برام گذاشته و نوشته از طرف هیچکس
اما فکر نمیکنم یک هیچ کس بتونه پیامی به این زیبایی برای آدم بگذاره
این هیچ کس باید جسارت اینو داشته باشه که وقتی اینقدر خوب فکر میکنه اسمشو با جسارت بگه
همیشه جسارت انسانهای با جسارت رو ستودم
شما هم ببینید این پیامو:
1- زندگی همیشه اونی که ما میبینیم نیست حتی وقتی مسیرمونو برا بهتر بودن عوض میکنیم.
2- بعضی وقتها آدما خیلی بد جلوه میکنن و اینجاست که باید پشت هر پوست تلخ میوه ای باید یه مزه شیرین باشه پس میوه رو با پوستش نخور با احتیاط پوستشو جدا کن شیرین بودن یک تلخ رو هم تجربه بکن .
3- تو این دنیا فقط آب و خاک نیستن که بخواییم روی اب باشیم یا زیرش بلکه بهتر اینه که یکم بالاتر بریم و دور و بر دریا رو هم ببینیم از بیرون آب میشه یک تیز بین بود  و زیر آب رو هم دید و هم اطراف آب رو چرا که بعضی تهدیدها از سطح آب که هیچ از فضای بالاتر از آب هستش چیزی که زیر آبی ها از دیدنش محروم هستن پس خودتو محدود نکن برو بالا ها محدودیت ها رو ببین 
4-  جایی باش که اشتباه کردن برات ممکن باشه
 اما  کوتاه فکری دیگران خودتو محکوم نکن 
مثل آدم بزرگا بزار بچه ها به کارای تو بخندن شاید هم بهت ایراد بگیرن اما بعد از مدت ها زمان اونارو در جایگاه تو قرار میده و میفهمن که حق با کی بوده

5- اشتبا ها تو این دنیا نسبی هستن ( نسبت به جاگاه افراد و موقعیت اونا فرق میکنه )
6- فرصت همیشه هست ماها دنبالش در جاهای دیگه میگردیم و وقتی میفهمیم که بی آدرس اشتباه رفتیم و  برا برگشتن به اون فرصت دوباره فرصت های دیگه رو غربانی میکنیم.غافلیم که فرصت همین موجود در زمان حال ماست .
7- به مردن فکر نکن چون هیچ ملوم نیست که الان توی زندگی بعد از مرگت نباشی 
8- زود قضاوت نکن همیشه برا قضاوت فرصت هست 
9- هیچکس رو منتظر نذار حتی دشمنت
10- هیچکس برا آدم داداش  خواهر بابا مامان نمیتونه باشه پس در استفادش برای دیگران دقت کن .
11- -اینا  حرفای من هستش زیاد قابل اعتماد نیست پس یکم با منطق سبک سنگین کن بعدش . . . 
این بود خلاصه داستان هوا زمین دریا

دنیا داستان کلاغ و زنگولو منگولی بیش نیست 
------ یا حق . . . . 


تمرین....تمرین..تمرین

از پائیز بیزارم.....

دیدن منظره مرگ طبیعت به شدت آزارم میده

هوا.....روزهای کوتاه.......چهره خشک درختها همه تلخه برایم.

حس میکنم من خیلی دور شدم از همه....

شدم مثل کسی که شاید مدت زیادیه که تو یک جزیره دور افتاده مونده و سبک زندگی معمول رو فراموش کرده

دیدن افرادی که دغدغه خاطر های معمول زندگی رو دارن برایم عجیب و غیر قابل درکه

شوق مسائل سطحی و بی اهمیت.....باورهای ساده و کودکانه.....

من چرا اینطوری شدم.

حس میکنم من هم به همون نسبت برای دیگران غریب و ناشناخته شدم.حتی برای نزدیکترین کسانم

کی میدونه چی داره در فکرم و روحم میگذره

کی میدونه چقدر اشک میریزم و چقدر میخندم

کی میدونه تداعی خاطرات روزهای گذشته و به خاطر آوردن تک تک ثانیه ها چقدر متاثرم میکنه و شاید حتی خوشحالم هم میکنه

تو داری با یک عالمه انسان که همه به ظاهر دوستت دارن و تو براشون مهمی زندگی میکنی در حالیکه هیچ کدومشون واقعا‏ نمیدونند چی داره تو فکرو احساست میگذره

ظاهر بینهایت شاد و پر انرژیت باعث میشه همه فکر کنند که حالت خوبه در حالیکه تو داری تو امواج خروشان خیلی مسائل پارو میزنی

آره..راسته انسان یک موجود اجتماعیه

اما باید باور کنه که تنهاست حتی با نزدیکترینهاش باز هم تنهاست

من یاد گرفتم که در تنهایی و به تنهایی خیلی مسائل رو حل کنم

خیلی ها اعتراض میکنند که از بقیه کمک بگیر

اما از کی

از چه کسانی

از انسانهایی که دوست دارند تو رو به سوی مرگ و تبعید و ...... روانه کنند

یا انسانهایی که از روی محبت زیاده از حدشون تو رو سردرگم میکنند

نمیدونم.....من هم زیادی حساس شدم

شاید هم زیاده از حد عمیق

درک عمق زندگی وحشتناکه

باید بتونی در سطح زندگی کنی

برای اینکه بتونی در عمق باشی مثل یک غواص به خیلی چیزا احتیاج داری

اما با تمام اینها من دیگه شناگر روی سطح آب نیستم و دارم دوره یک غواص آماتور رو میگذرونم که حالا حالا ها کار داره که ترس عمق و کمبود اکسیژن و دیدن خیلی منظره های جدید رو نداشته باشه.

استادی داشتم که همیشه میگفت راز موفقیت سه کلمه است:

تمرین....تمرین..تمرین